کتاب ستاره سهیل، اولین رمان از زندگی علامه حسنزاده میباشد. در بخشی از کتاب میخوانیم:
پس از ادای نماز و دعا ، به محضر مولای عرشیان و فرشیان امام رضا علیه السلام رسیدیم. من محو جمال نورانی و زیبا و دلارای امامم شده بودم و این بین هیچ حرف و سخنی نزدم و از خواستهٔ دلم چیزی بروز ندادم. اما ائمه ،حجت های خداوند و انوار الهی اند ، حرف ناگفته را میدانند و سخن نانوشته را می خوانند . امام با دست مبارکشان به من اشاره ای نمودند و فرمودند : نزدیک بیا…. ومن مانند انسان های عاشق و مجنون ، مشتاقانه و سر از پا نشناخته ،خود را به امام رضا علیه السلام رسانیدم ، در این هنگام امام رضا علیه السلام سر مبارکشان را جلو آوردند و امر کردند تا منِ حقیر، دهان به دهان مبارک امام گذارم و از کوثردهان امام ، آب حیات بنوشم…. آب دهان ضامن آهو را به جان کشیدم و از حلاوت آن سرشار شدم و شعفی عجیب بر من مستولی شده بود. انگار زمین و زمان ایستاده بود و ملائک تکبیرگویان این صحنهٔ زیبا را که به تصویر کشیده شده بود، می نگریستند.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.